سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و ولادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسن لطفی
نوع شعر : مدح
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : مسمط

سِر علی، سِتر علی، سُکر علی، راز علی            هـمـۀ حـرف خـداونـد از آغـاز عـلـی
گفت معراج عـلی آنهمه اعـجـاز علی            در حرا یا که حرم باز عـلی باز علی


از علی گـفـتم و گـفـتـنـد که اما زینب           
نقـطۀ با عـلـی و نـقـطـۀ زهـرا زینب

پنج تَن می‌شود اینگونه مجـسم: زینب            همه از جَدّ و اُمُّ و اَب همه باهم زینب
پنج تَن نـقـطه شـده تا بـنـویـسـم زینب            پـنـج نـقـطـه زده‌ام تـا بـزنـم دَم زینب

نامِ او اول عـلی بعـد، عـلی زینب شد

آیۀ اعـظـم عـلـی آیتِ عُـظـمـی زینب

واژه‌ای کو که کُنَد شرح و بیان بانو را            قلـمی کو که نـویـسد به زبـان بـانو را
که چُنین خاک ندیده است چُنان بانو را            که جهان حیرتِ محض است جهان بانو را

فاطمه بـایـد از این نـام بـگـیـرد پـرده
بسکه در فهمِ جهان هست معما زینب

از همان روزِ تولد نظرش گفت حسین            بین آغوشِ همه چشمِ تَرش گفت حسین
مادرش گفت حسین و پدرش گفت حسین            از دلش گفت حسن از جگرش گفت حسین

همه دیدند حسن را به حجاب و غیرت
همه دیدند حـسـین است سـراپـا زینب

آمـده تا که بـبـیـنـنـد غـمـی جـاری را            آمــده تـا کـه بـگـویـد بـه بـلا آری را
به سرِ دوش کـشد بـیـرقِ بـیـداری را            تا به عباس دهـد درسِ عـلـمـداری را

آمده تـا بـنـویـسـنـد پـس از اعـجازش
کربلا کـرب وبلا گـشت ولی با زینب

معنیِ محض شهود است که آرایه ندید            عینِ نوری است پسِ پرده که پیرایه ندید
سایۀ روشن او را زنِ هـمـسایه نـدیـد            غیرِ عباس و حسینش به سرش سایه ندید

بعد از آن خطبه شد و خطبۀ او تیغِ دو دَم
بعد از آن خصم خس و پهنۀ دریا زینب

فاطـمه رفـت ولی نه دلِ خـانه او بود            جایِ زهرا همه شب شمعِ شبانه او بود
سه امام‌اند به گِـردش که بهانه او بود            سپرِ هر سه در آن ظلـمِ زمانه او بود

مادری کرده برای سه امامش جا داشت
کـه بـگـویـنـد بـه او اُمِّ ابـیـهــا زیـنـب

زیرِ دیـنـش هـمـه مـدیـون بلاءِ زینب            کعبه تـا کـرب وبـلا زیـر لـواءِ زینب
زنده شد دینِ خدا پـس به خـداءِ زینب            بـاء بـسـمِ لله مـا هـسـت زِ بـاءِ زیـنب

اول فـاتـحـه شـد آخـر نـامـش یـعــنـی
مانده قرآنی اگر مـانده به یک یازینب

مثل یک آه بـلـند آه که جانکـاه گذشت            عمرش اندازۀ پنجاه و چهار آه گذشت
با حسین و حسنش آه چه کوتاه گذشت            کَس نفهـمید چه بر او همۀ راه گذشت

همۀ راه بـجـای هـمه او خـورد زمین
همۀ راه سـپـر بـود بـه هـرجـا زیـنب

آن پیمبر که به هـنگام سخن گریه کُنَد            گفت هرکس به غمِ زینب من گریه کُنَد
می‌بَرد گرچه به یک پلک زدن گریه کُنَد            اَجر آنکه به حسین و به حسن گریه کُنَد

در حدیث است که فرمود برای فَرَجَم
هفت دفعه قـسم ماست به عُـلـیا زینب

روضه‌اش بود که دیدی کفنش را بُردند            نالـه‌اش بود چرا پیـرهـنـش را بُـردند
تـیغ‌ها زودتـر از نـیزه تنـش را بُردند            خورجین‌ها سرِ دور از بدنش را بُردند

همه را بُرده ولیکن به تو سوگند نرفت
نخی از مقـعـنۀ عـصمتِ کبری زینب

نقد و بررسی